زور و عشق پارت ۹

داشتیم میرفتیم شهر بازی که یه دختره رو دید و حالش بد شود و دستمو گرفت و سریع منو بر گردوند و صدای یه دختره اومد و گفت
علامت میسو دوست دختر قبلی تهیونگ ^
^عه واااا تهیوونگگ مارو انداختی دور رفتی سراغ یه هرزه ای دیگه


منو میگی خیلی ناراحت شده بودم و رفتم جلو یه دونه محکم زدم تو صورتش که موهاش رفت تو صورتش تهیونگ یه نیش خند زد و...
+دختره ی عوضی هرزه خودتی کثافت تو هرکی باشی غلط میکنی به من میگی هرزه روانییی
#ولش کن خودتو اصبانی نکن


^ من هر کسی نیستم گلم من یه مدتی جای تو بودم بهتره به تهیونگ اعتماد نکنی اون با تو کارشو انجام میده و ولت میکنه مثل من فقط یه هم بازی میخواد که تفریح کنهه

+ راست میگه تهیونگ

هنا باید به تهیونگ بگه ددی ولی الان بهش میگه تهیونگ چون اصبانیه

# اا ...ا..رر...ار...اره
+ چی ؟ اره؟

زدم تو صورتش و از اونجا رفتم داشتم میرفتم خونه ی خواهرم سِنا که ماشین تهیونگ اومد جلو روم


#هنا برات توضیح میدم
+دقیقا چیو؟
# همه چیز رو
+ نمیخوام میسو جون همه چیز رو گفت
#هناااا لشتو بشین تو ماشین وگرنه خودم مینشومت (اربده)
+خمه شو خری مگه نمیخوامت میسو جون بهم گفت چی کار میکنی عوضی( داد)

بچه ها فکر کنم دیگه تو همین قسمت انقدر بنویسم که کل داستان تموم شه

# هنا ولی .. ولی
+ولی چی ها ولی چی؟
#ولی من دوست دارم حتی اگر اون کارو باهات بکنم تو رو ول نمیکنم



بالاخره با بدبختی سوار ماشینش شدم....
دیدگاه ها (۰)

زور و عشق پارت ۱۰

زور و عشق پارت ۱۱

زور عشق پارت ۸

زور و عشق پارت ۷

زور و عشق پارت ۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط